دریا

بیکران باش وُ
پُر تکاپو ،
مثل دریا . . .

برکه بودن ،
فقط  حقیرَت می کُند

* حقیر : کم ارزش

 

(ماهیُ ماه)

 

 

سیراب نشدنی

نمی دانم چرا ،
یادت که می افتم
باران میبارم . . .

انگار ،
این دشتِ دلتنگی
سیراب شدنی نیست! 

 

(ماهیُ ماه)

 

تُ

بی 《تُ》 بودن را
هرگز
به لحظه هایم نیاموختم

《تُ》؛
ریتم آهنگین ثانیه های منی 

 

(ماهیُ ماه)

 

بی واژه ترین

نوبتِ از تو نوشتن که میشود
واژه و معنا کم می آیند .

بی تردید
تو ؛
بی واژه ترین جمله عاشقانه ای برایم . 

 

(ماهیُ ماه)

 

نباشی

نبودنت درد دارد!
برای مُردنم
فقط کافیست که نباشی . . .

 

(ماهیُ ماه)

آنقَدَر از تو مینویسم

آنقَدَر از تو می نویسم
تا بالاخره
یک روز،
از لا به لای شعرهایم پیدایَت شود ،
بیایی وُ بنشینی وُ نظاره کنی
که حسرت بودن هایت با من چه کرد . . .

باور کن؛
انصاف نیست
که فقط من باشم وُ من باشم وُ من . . .

تا کی میخواهی
خودت را میان واژه هایم پنهان کنی؟!

 

(ماهیُ ماه)

 

اگر بودی

گاهی خیال میکنم
اگر بودی؛

بهشتِ من
چَشمان تو بود

و آغوشِ من
مَآمَن جاودانگی تو . . .  

(ماهیُ ماه)

 

دلتنگی

دلتنگی،
پُر است از خاطره های دل انگیز

که تمامش جا مانده
پیش کسی که
از جان هم برایت عزیزتر است . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

تصویر

بگو؛
با چه واژه ای بخوانمَت
که همه ی 《تو را خواستن》 هایم را
برایت تصویر کند؟

(ماهیُ ماه)

 

مرگ

مرگِ من؛
لحظه های نبودن توست! 

(ماهیُ ماه)

 

آغاز بی پایان

بی تردید ،
《آغازِ بی پایان》
نام دیگر توست ؛
از همان زمان
که تو را در لحظه هایم

احساس کردم . . . 

 

(ماهیُ ماه)

 

تو آمدی

هرگز یادم نیست
روزهای پیش از تو بودن را ،
تو آمدیُ
همه چیز
از نو جوانه زد . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

سوگند

به تمام ستاره ها سوگند ؛
تو ماه ترین ماهِ شبِ تارِ من ای . . .

(ماهیُ ماه)

 

عاشق که باشی

عاشق که باشی
بی دریغ می بخشی . . .
نگاهت را؛
لبخندت را؛
همه ی وجودت را . . .

عشق،
یک جوری عجیب ات میکند
که برای خودت هم باورکردنی نیست 

 

(ماهیُ ماه)

 

خون

مثلِ خونِ در رگ هایم،
میان لحظه هایم جریان داری . . .

نباشی ؛
بی درنگ
از تپش می ایستم . . . 

 

(ماهیُ ماه)

 

مخاطب خاص

خاص ترین مخاطب شعرهایم،
با من بمان؛
تا در کنار هم
عاشقی را تعبیر کنیم . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

بمیرم برایت

بمیرم برایت،
《تنهایی》 !

تو غریبانه ترین غُربت این دنیایی . . .

قصه ات
با سکوت آغاز میشود . . .
با غم، ادامه پیدا میکند
و آرام آرام به دل شکستگی ختم میشود !

《بی کسی》ات چقدر درد دارد !

بمیرم برایت،
《تنهایی》 !

 

(ماهیُ ماه)

 

لبخند

عشق؛
چیزی جز
منحنی زیبای لب های تو نیست . . .
هیچ میدانی
لبخندت
عاشقترم می کند؟!

 

(ماهیُ ماه)

 

مهربانی

《مهربانی》
هدیه ایست که تا ابد نثارت میکنم . . .
مِهری که بانی اش خودِ تو ایی!

 

(ماهیُ ماه)

 

تسلیم ترین

تمام شد وُ رفت !
به یکباره عاشقَت شدم . . .

در عمق وجودم نفوذ کردیُ
من تسلیم ترین شدم . . .

به همین سادگی . . . !

(ماهیُ ماه)