معجزه گر

هر بار

در میان لبخند تو

جوانه میزنم . . .

 

همیشه بخند

معجزه ی من . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

عادت ندارم

 

آرامشی
فراتر از
در کنارَت بودن
سراغ ندارم . . .

 

بد عادتم کرده ای رَفیق . . . 

 

من به نبودن
در کنارَت
عادت ندارم . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

دلیرانه تسلیم شو

 

گاهی . . .

شاید

باید

سکوت کرد وُ

دَلیرانه تسلیم شد

تا زنده بمانند

تمام آن لحظه های نابِ

با 《 یار 》 بودن ها . . ‌. 

(ماهیُ ماه)

 

خوشبختم

 

این روزها ؛
می تراود عشق
می نوازد نور ،
و چه من خوشبختم
که تو ای دارم
چون هور . . .

 

*هور : خورشید ، آفتاب  

 

(ماهیُ ماه)

 

کاش خیال ات بودم

کاش خیال ات بودم ،
آنوقت بی پروا
پرسه میزدم در افکارت
تا شاید دیرتر فراموشم کنی . . .

کاش

خیال ات بودم . . . 

 

 

(ماهیُ ماه)

 

ممکن می شود

عشق،
معجزه ایست برای خودش . . .
باید حتما عاشق باشی
تا بفهمی ؛
دردهای بی درمان هم
با عشق
درمان میشود . . .
هر ناممکنی
با عشق
ممکن میشود . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

 

عاشق تر

همین که هستی
خوبم . . .
اما
حالم را که می پُرسی
خوبتر میشوم . . .
احوالپرسی که بهانه است ؛
شنیدن صدایت
عمق وجودم را
نوازش میکند . . .

آرام میشوم وُ
آسوده
عاشق تر . . . 

 

(ماهیُ ماه)

 

به انتظار نشسته

چرا فقط

به خواب هایم سَرَک میکشی؟!
 

من تو را در بیداری هایم

جست و جو میکنم . . .

 

مدتهاست که بی صبرانه

به انتظارَت نِشَسته ام . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

تو بی نهایتی

تو را نمیشود
در واژه محصور کرد . . .
تو را باید فهمید
تو را باید حس کرد . . .
تو گفتنی نیستی،
تو خودِ بی نهایتی . . . !

 

(ماهیُ ماه)

 

آرامش یعنی

آرامش یعنی :
شب باشَد وُ
سکوت وُ
من . . .
و خیال تو
که عمیقاً در من جاریست . . . 

 

(ماهیُ ماه)

 

مگر میشود؟

مگر میشود
در کنار تو بود وُ
از عشق سرشار نبود؟!
مگر می شود
تو باشی وُ
من عاشقانه برایت نَمیرم؟!

 

(ماهیُ ماه)

 

نگاه دلبرانه

دلبرانه
که نگاهم میکنی ،
قند در دلم آب میشود . . .

من که هیچ ؛
شمعدانی های باغچه هم عاشقَت می شوند . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

 

جذاب زیبا

شب
با سکوتَش زیباست
و تو ،
با آن لبخند جذابَت . . . 

 

(ماهیُ ماه)

 

قرار

تو قرارِ بی قراری هامی

تو آغازِ تمام بودن هامی . . .

تو پایانِ تمام بی کسی ها

تو جریانِ خونِ در رگ هامی . . .

 

(ماهیُ ماه)

 

نزدیک است

درون من
امشب ،
هلهله ای برپاست . . .
به گمانم
لحظه ی آمدنت نزدیک است!

 

(ماهیُ ماه)

 

حال خوب

حال دلَت که خوب باشد ؛
دنیا ،
با همه ی بدی هایش
جای قشنگتری می شود برایَت . . .
آنقَدَر قشنگ
که یادت میرود
روزی
آنهم برایت تمام شده بود!

 

(ماهیُ ماه)

 

زندانی

در بند توام !
هیچگاه
آزادم مَکن . . .

(ماهیُ ماه)

 

دریا

بیکران باش وُ
پُر تکاپو ،
مثل دریا . . .

برکه بودن ،
فقط  حقیرَت می کُند

* حقیر : کم ارزش

 

(ماهیُ ماه)

 

 

سیراب نشدنی

نمی دانم چرا ،
یادت که می افتم
باران میبارم . . .

انگار ،
این دشتِ دلتنگی
سیراب شدنی نیست! 

 

(ماهیُ ماه)

 

تُ

بی 《تُ》 بودن را
هرگز
به لحظه هایم نیاموختم

《تُ》؛
ریتم آهنگین ثانیه های منی 

 

(ماهیُ ماه)