بی شک
سکوت،
کار انسان های بزرگ است...
دقیقا همان هایی که احتمالا من و شما،
خیلی وقت ها
ساده از کنارشان گذشته ایم،
بی شک
سکوت،
کار انسان های بزرگ است...
دقیقا همان هایی که احتمالا من و شما،
خیلی وقت ها
ساده از کنارشان گذشته ایم،
بالاخره
روزی در چَشمانت جوانه خواهم زد...
و بی شک آن روز،
خورشید از غرب طلوع خوهد کرد!
و من ،
بی صبرانه
منتظر مسیح خواهم ماند
برای آخرالزمانی که وعده اش را داده بود!
(ماهیُ ماه)
خیانت
هم داغ است، که بر دل می ماند،
هم یادگاری؛
که تا آخر عمر
جا خوش میکند
کنج تاریکخانه دلت…
اما بدتر از همه؛
اجابت چَشم هایت ؛
می شود سخت ترین کار دنیا…
زمانی که ،
"خلوت دوستت دارم" هایم را با تو قسمت میکنم....
(ماهیُ ماه)
سُکوت،
مُهری است
بر دهانه آتشفشان دردها و رنجها؛
خشم ها و نفرتها....
پس مراقب فَوَران آن باش!
چرا که فقط خاکسترش
می تواند
کیلـومتـــرها؛
زمین را به جهنم تبدیل کند!
(ماهیُ ماه)
تکرار روزمرگی هایم،
دیگر دارد میرود روی اعصاب ِ روزها و
مــاه ها و سالـها!
انگار، اینها هم فهمیده اند،
تلخی تکـــرار روزهای بیهـــوده زیستن را....
(ماهیُ ماه)
"هیچ" هم که باشی؛ باز بالاخـــــره چیزی هستی برای خودت...
امــــا
امان از نبودن!
(ماهیُ ماه)
با هر قدمی که دورتر میشوی،
انگـــــار؛
دنیـــــا هم تنگ تر میشود!
تا آنجا که؛
تنها نقطه هایی باقی می ماند....
که آنها هم میشوند سهم نوشته هایم؛
میشوند سه نقطه...
می شوند سکوت،
می شوند بُغض....
می شوند جایی که دُرُست،
دلتنگی ها از آنجا آغاز می شود...
(ماهیُ ماه)
انگار گَلویم قُلِنج کرده!
نه میشِکند و نه پایین می رود.
روزگاری است که احساس میکنم
چیزی از جنس سکوت حلقه پیچ شده؛
آنجــــــا لانه کرده...
(ماهیُ ماه)
خندیدن خوب است...
از قدیم گفته اند :
"خنده بر هر درد بی درمان دواست"
اما مشکل اینجاست؛
انگـــار هر چه میخندی،
تمامی ندارند این دردهای بی درمان!
(ماهیُ ماه)
آلزایمر داشتن هم عالمی دارد هـا!
فراموش کردن ِ فراموش شدنی ها،
فراموش کردن ِ فراموش کردنی ها...!
جالب نیست...؟!