این کجا و آن کجا...
بعضی آدم ها هستند
که حسرتِ داشتنشان
از خودِ داشتنشان دلنشین تر است
بعضی آدم ها هستند
که خیالِ داشتنشان
از خودِ بودنشان عاشقانه تر است
بعضی هایی هستند
که عمقِ وجودت
از عطشِ خواستن شان
سرشار است......
دقیقا همان هایی
که یادشان
آتش دلت را تند تر میکند،
می شوی سُرخ
می شوی سوزان
می شوی بی قرار،
دُرُست مِثل دانه های اسپند،
روی آتش........
انگار،
با خیال این آدمها
میشود همه ی قله های ناکجا را فتح کرد،
شیطنت را لمس کرد،
آرامش را بوسید،
و عشق را هدیه داد......
اما....
همین که
سر و کله اینها
در لحظه هایت پیدا می شود
دیگـــــر همه چیز تمام می شود!
می آیند،
مهمان چند روزه ی دلت می شوند،
آتش می اندازند به جانتُ
می روند..............
انقـــَــدَر دوووور
که حتی، دیگر نمی شود دیدشان!
آنوقت تو می مانیُ
همان حسرت
اما این کجا و آن کجا......
(ماهیُ ماه)
شب استُ
سکوت استُ
ماه استُ
من.......
شب و مثنوی های ناگفته ام......